ای دریغ

بعد عمری بی وفایی، با رقیبان آشنایی
رفتی و دیدی که تنها جز من افتاده از پا
در جهان یاری نداری، 
در شب تاریک غم ها، 
یار غمخواری نداری
ای دریغ از آن همه دلداگی ها
سادگی، افتادگی، آزادگی ها
شد نصیب من از این بیگانگی ها
گریه ها، هنگامه ها، دیوانگی ها
رفتی و درهای غم را بر من از هر سو گشودی
گر چه در دلدادگی، صد گونه ما را آزمودی
ساده دل من کز همه عالم، به تو رو کرده بودم
با همه دیر آشنایی ها به تو خو کرده بودم
دل به عشقت بسته بودم،
با غمت بنشسته بودم
مردم از این نا سپاسی، 
وای از این حق ناشناسی
اگر تو ز پا افتاده بودی، 
به دل شکنی دل داده بودی
دست این افتاده از پا، میگرفتی می گرفتی
جای این نیرنگ ها، رنگ تمنا می گرفتی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

جمعه 20 تير 1393برچسب:, | 1:5 | من |